ذکرهای سقائی دهۀ اول محرم ، سبک ۴۱ ( ۸ شب)
پخش سبک مصیبت دفن شهدای کربلا جسم شه دین روی خاک گرم میدان چون پـارۀ قـرآن فـتـاده در بـیـابـان صد چاک و عریان دور از عـزیـزان از کـیـنـۀ اعـدای دیـن یا حجـت الله ای حـامیِّ شرع مـبـین یا حجت الله ********** بند دوّم ********** نعش شهیدان بیکفن از ظلم عدوان بیدست و سر خفته به دور شاه خوبان چـون مـاه تـابـان بـا کـام عـطـشان از ظلم و جور مشرکین یا حجت الله ای حامی شـرع مـبـین یا حجت الله **شعر از: محمد مسکین** ******************* حضرت قاسم ******************* دیگر شده بر قاسمت نوبت عموجان آمادۀ جانـبازیام رخصت عموجان تا هـمـچـو یـاران در راه قـــــــرآن با خصم دون جنگم چو با قوّت عموجان گردم فـدائیّ تو با غـیرت عـموجان ********** بند دوّم ********** قاسم رود میدان اگرچه نوجوان بود الموت احلی من عـسل ذکر زبان بود چون شیر مـردان در رزم مــیــدان آئـینهدار مجـتـبی در این جهان بود نجمه درون خیمهها مرثیهخوان بود ********** بند سوّم ********** در آخرین لحظه عمو کردم صدایت دیگر بـیا بـر نعـش پـور مجـتـبایت آه ای عـمـو جـان بـنـمـا تو غـفـران ای کاش صد جـان داشتم آقا برایت دلخوش از آنم ای عمو گشتم فدایت ********** بند چهار ********** ای قـاسـمم شرمـندهام یـاری نـدارم با این تن صد پاره رفـتی از کـنارم با چـشـم گــریـان افـتـان و خـیـزان تنها در آغـوشت کـشم ای گلعـذارم جـسمت کـنار جسم اکـبر میگـذارم **شعر از: ناصر زارعی** ******************* حضرت علی اصغر ****************** در خیمهها از گریهاش غوغا بپا شد لـبـیک یـاریات ز گهـواره ادا شـد شد عرش لـرزان در آه و افـــغــان ذبح عـظـیم کـربـلا حاجـت روا شد شیرخواره بر دست پدر آخر فدا شد ********** بند دوّم ********** زینب بـیاور در برِ من اصغـرم را تـا کـه کــنـم ایـنـدم وداع آخــرم را بـابـا خـمـیـد و... تـیری رسید و ... پژمرده کرده تـیر کین نیلـوفـرم را خونین نمودند زین ستم چشم ترم را ********** بند سوّم ********** تیر عدو طوری بُریده از تو حـنجر انگار گـشتی نـازنـین من تو بیسر چــــاره نـــــدارم بـــا حــــال زارم باید که پنهان سازم این حنجر ز مادر ورنه بمیرد مادرش زین وضع اصغر ********** بند چهار ********** ای بنـد قـنداقـت بُـوَد حـبل المـتـیـنم از داغ حلـق پاره ات من دل غـمینم ای شـیــر خـواره بـا حــلــق پـــاره امـضـا نـمــا آقـا بــرات اربـعــیـنـم بزم عزایت در جهان حصن حصینم **شعر از: ناصر زارعی** ******************* حضرت علی اکبر ******************* یا رب شده وقت وداع و رزم اکـبر شد بـدرقـه از خـیـمهها با دیـده تـر شــاه شـهـــیــدان بـا کـام عـطـشـان دارد دعـا بر لب که این شبه پیـمبر ذبـح مـنـای دیـن بُـوَد از بهـر داور ********** بند دوّم ********** تـقـدیـم راه حـق کـنـم پـیـغـمبـرم را مکـثی که تا دوزم نـگــاه آخـرم را بـر قـدّت ای جان ای روح قــــرآن شـایـد فــرو بـنـشـانـم آخـر آذرم را آتش زند داغت علی جان پیکرم را ********** بند سوّم ********** غـوغـا شـده واویـلـتـا دورو بـر تـو زخم فراوان خورده بر بال و پر تو از ظـلـم عــدوان در ایـن بــیـابــان شد ارباً اربا تا که جـسم اطـهـر تـو چـشم ترم حـیران بُوَد زین پیکر تو ********** بند چهار ********** برخیز و بین یک دم تو حال مضطرم را در بین نامحرم کشاندی خواهرم را آه ای جـــوانـــان آئــیــد شــتــابــان خـیـمـه رسانـید پـارههای اکـبرم را چـیـدم مـنـظـم آیـههـای کــوثـرم را **شعر از: ناصر زارعی** ******************** حضرت عباس ******************** در عـلقـمه دست ابوفـاضل جدا شد با یک عمود آهنین فرقش دو تا شد با حـال مـضـطر گـفـت ای بــرادر ادرک اخا، مولا حسین، سقا فدا شد شرمنده مشکم پـاره از تیـر جفا شد ********** بند دوّم ********** عـبـاسـم ای نـخـل امــیـد کـودکـانـم سـقا و سردار حـرم، روح و روانم ای مـیـر لـشـکـر امــیّــد خـواهـــر از داغ تو پشتم شکست و قـد کمانم بعد از تو ای سالار لشکر در خزانم ********** بند سوّم ********** تا که ز کین فرقت دوتا، دستت قلم شد اضلاع عشق، دست تو و مشک و علم شد از عــرش اعــلا آیــد چــو زهـــرا از نـور زهـرا مـقـتـلت باغ ارم شد تا روز محشر علقـمه دارالکـرم شد **شعر از: ناصر زارعی** ******************** شب عاشورا ******************** شبهای جمعه فاطمه در شور و شین است گریان و نالان بر سر قبر حسین است گـویـد بـه افـغـان ای شاه عـطـشان از داغ تو اشکم روان از هر دو عین است ذکـر تمام انـبـیـاء جانم حسین است ********** بند دوّم ********** ای شیعه زاری کن که هنگام فغان شد فریاد طفلان از عطش بر آسمان شد در خـیـمه گه آب گــردیـده نـایــاب چون شام تاسوعا و گاه شور و شین است وقت وداع زینب و مولا حسین است **شعر از: محمد مسکین** ******************* وداع روز عاشورا ******************* شاه شهیدان بهر جنگ قـوم عـدوان تنها به میدان میرود با کام عطشان دنــبـــال مـــــولا گـردیــده غــوغـا گوید برادر چون کنم با این یتیمان؟ جانا نظر کن حالت غمدیده طفـلان ********** بند دوّم ********** نـاگه صدای آشـنـا آمـد به گـوشـش بُرد از کف آن شه قرار و صبر و هوشش کای جان خواهر مــهـــلاً بــــرادر تا بار آخر بیـنـمت ای شـاه خـوبان زینب فدای غربت تو ای حسین جان **شعر از: محمد مسکین** ******************** سوم عـاشـورا ******************** امشب بُوَد زهرا به جنّت دیده گریان چون جسم شاه دین بخون گردیده غلطان از بـهـرِ طــفـلان بــهــرِ اســیــران چون باشد امشب سومِ قـتل شهیدان بر خاک صحرا مانده جسم شاه خوبان ********** بند دوّم ********** جسمِ حسینش رویِ خاکِ گرمِ میدان صد پاره و عریان بدن در آن بیابان دور از عـزیـزان بر خـاک سـوزان تنهای بیسر خفته چون اوراقِ قرآن زین ماتم عـظمی پیمبر دیده گریان **شعر از: محمد مسکین** |